WAVE IN COLORS
from Zohreh Khaleghi
Z Gallery
موج سوم
از یک گفت و گوی منتشر نشده
بخش ٤
:
در این مدت اظهار نظر هایی هم در باره ی موج سوم شد که برخی از آن مغشوش و خام و بر مبنای نخوانده ها بود و نه تنها چیزی را روشن نمی کرد بل در فضای گل آلوده ی گذشته حتا تیغ به دست زنگی مست و دشمنان شعر امروز و ادبیات پیشرو و پیشگام ما می داد و از روند منطقی آن می کاست .محمد حقوقی اما در اقبال به این حرکت ها گفت که "...امواج انقلاب بدنه ی شعر امروز را لرزاند."-شعر امروز از آغاز تا امروز,ص چهار ,١٣٧٠
من البته به یک نوع تعهد و تعمد در این لرزش و ویرانی معتقدم که اگر هم آگاهانه نباشد از نه خود آگاه فردی و جمعی و آدم هایی سر چشمه می گیرد که در میدان رقابت ها عقاب مانده اند و یا در اصل عقاب مانده و پروونشال بوده اند
بالا خره آنها هم باید سهمی در توطیه ی ادبی داشته باشند .
در بیان تصویر به ایجاز که تعریف شعر و همچنین شعر در موج سوم است , زبان در این تمثیل تصویر به ایجاز جان می گیرد .زبان جان که جان زبان است و زنده است و می تپد و گذشته را به راه می برد و آن زمان من آن را به صورت تعریف تازه یی از شعر ارایه دادم که همان بیان تصویر به ایجاز بود.
این تصویر و ایماژ و ایجاز شاید در اصل هم یک کلمه بوده است و همان کلمه که از جهان آریایی و زبان سانسکریت به فارسی و عربی و فرانسه و انگلیسی و مانند آن سفر کرده است حتا اگر الان نشانه های آن را در سانسکریت و
فارسی کهن و میانه نیابیم . اما ایجاز, اشباع اشیا است و اکمال خیال . و نشانه هایش هم هست
در هزار و یک شب مثلن که ما هنوز در خم یک کوچه ی آنیم و فکر می کنم دون کیشوت سروانتس شیطان اسپانیایی
به آن نزدیکتر شده است تا همه ی کار هایی که به فارسی می خوانیم و مدعای تازه گی و پسا مدرنی آن ها را داریم . و اگر کسی ایماژ -ایجاز را و یا ایجاز-ایماژ را ن گونه به کار می برد سر زنش و تنبیه و مجازات هم می شود ==
ایجاز؟!=مجازات
که چرا دری شعر می گویی و نازم نمی گویی و یا قطعه که مهم بفهمیم یا بتوانیم حفظ کنیم و با آن شعار بدهیم . و می بینید که ما باید چه اندازه وقت و انرژی صرف کنیم که به اصولی باز گردیم که حالا ادیبان و با سودان ما ن فراموش کرده اند و در این مدت به خواب خرگوشی رفته اند که ساخت دامان آکادمی را هم گرفته است اما روستاییان مان به طبری خوانی =تبری خوانی و امیری خوانی و شروه خوانی و بابا خوانی و هرچه خوانی در ذهن و دلشان دارند نیمی یوش و آتشی دشتستان را هم تحت تاثیر می گیرند و تامل و آفرینش را ارج می گذارند زیرا که می دانند توقف به معنی پس رفت و به قهقرا رفتن خواهد بود و که : از شاعران معاصر چه کلاسیک های معاصر مانند فروغ و سپهری و شاملو و آخوا ن , که با نیما پنج تن ال عبا شده اند و که در شعر شان به اشباع رسیده اند و
تجربه ی تازه یی نمی کنند و نیستند تا چنین کنند و چه آتشی و رویایی هم که به به جست و جو و کشف افق هایی تازه ادامه می دادند , این ها سنت های شعر امروز را تشکیل می دادند اما شاعر امروز از سنت ها به عنوان
سکوی پرتاب استفاده می کند و خود قاعده ها و سنت های تازه یی را پدید می آورد بی آن که بدان قناعت کند پس توقف به معنی پس رفت و به قهقرا رفتن خواهد بود, به نقل از مقاله ی موج سوم شعر معاصر ایران در مجله
دنیای سخن دوره اول ,دی ١٣٦٦ ,با کمی ویرایش .
کوشش هایی شده است تا با تحریف موج به نسل یا دهه ؛ و همچنین سوم به شمار های دیگر در این حرکت عاطفه ها و پژواک ها و خیال , خللی وارد کنند .تحولات شهری و ادبی چه حاصل عشقی فردی و یا خیزابی انقلابی و اجتماعی باشد ممکنست همیشه با هم همراه باشد .تاریخ به خاطر آن که ناقد و نظریه پردازی ادبی یا اجتماعی روح زمانه را در نمی یابد دچار توقف نمی شود و در واقع این تحولات به هر حال کوشش در شانه به شانه رفتن یا پیشی گرفتن از یکدیگر را دارند و شاعر و نقدی اگر از خودش مجسمه می سازد و به خود خوس آمد می گوید در راه می ماند یا دچار بازگشت و خود مرکز بینی و نرسی سیسمی بیمار می شود و نمی تواند فر آیند این تحولات را از حرکت باز دارد خاصه آن که خود دچار حرکتی باز دارنده در حمام خانه اش باشد !
اگر قدرت ها و ایدیولوژی ها و استالین ها و جدانف ها و سر پس مختاری ها و محرمعلی خان ها نمی توانند مانع این حرکت ها شوند چگونه کوشش های فردی و یا گروه ها و حتا امپرتوری های ادبی و این یا آن مجله و ماهنامه و فصلنامه می تواند در این هدف موفق شود و راهی به دهی برد و گر نه نیما ی یوش و شعر نو و موج نویی در اصل نمی توانست وجود داشته باشد که به این گفتمان ها و قال و مقال ها منجر شود
و این ها را از دید گاه موج سوم و از سر دلسوزی دارم می گویم و قصد همدلی و راهیابی دارم
.....
.....