(برگرفته از شماره نخست "مجله موج" به سردبیری دکتر فرامرز سلیمانی)
نسرین رنجبر ایرانی
ما
با باد می رفت، من
گفتم: بر باد می روی، های!
خندید من.
گفت:
باد؟!
چرخید؛
گردید تا ببینمش.
دیدم:
پا تا به سر، سر تا به پا، طوفان بود،
من.
***
غلطید من
من با چمن یکی شد.
گفتم: هی! خیس است این چمن، خیس.
من گفت:
هه! خیس!
بهتر نگاه کردم
سر تا به پا، پا تا به سر، یک شعله بود،
پیچان، من
***
دیدم که ذوب می شود من با چمن.
فریاد برکشیدم: من! من! من!
آرام
رام
با لحن موج های نرم پیاپی
خوشکام
گفت رودخانه:
تو... تو.... تو..... تو...... تو...... تو........ تو...............
نسرین رنجبر ایرانی
ما
با باد می رفت، من
گفتم: بر باد می روی، های!
خندید من.
گفت:
باد؟!
چرخید؛
گردید تا ببینمش.
دیدم:
پا تا به سر، سر تا به پا، طوفان بود،
من.
***
غلطید من
من با چمن یکی شد.
گفتم: هی! خیس است این چمن، خیس.
من گفت:
هه! خیس!
بهتر نگاه کردم
سر تا به پا، پا تا به سر، یک شعله بود،
پیچان، من
***
دیدم که ذوب می شود من با چمن.
فریاد برکشیدم: من! من! من!
آرام
رام
با لحن موج های نرم پیاپی
خوشکام
گفت رودخانه:
تو... تو.... تو..... تو...... تو...... تو........ تو...............