Thursday, July 4, 2013

MBR:SHAHRAM GERAVANDI3/20:ایرا ن مال من است

شهرام گراوندی ؛
ایران مال من است 
مجموعه شعر 
طرح جلد زهره خالقی
نصیرا ،تهران ١٣٩٢
٤٠٠٠ تومان 
سفر اینه ی راه مسافر است و شعر آینه ی مضاعف که متن را پیش پای شاعر می گسترد و او را با خود می برد 
*
درک حضور و شعور و شناخت همراه لمس نزدیک اشیا است که حس ها و عاطفه را می سازد و غریبه را با آشنا یکی می کند ،یعنی غریبه را آشنا می کند ،و راه ها و رفتن ها را ، آن سا ن که در کتاب ایران مال من است ، 
مجموعه ی شعر های تازه ی شهرام گراوندی می توان نشانه های آن را دید.شاعر در این روایات شاعرانه  غریبه را با نظام واژه ها اخت می دهد و گاه به همان غریبه گی نگاهشان می دارد تا آشنایان به سوی او بشتابند و با او
 در آمیزند و هم از این روست که گاه طرح-نقاشی نام می گیرند و گاه هم خواب.گاه وقت بیداری به سراغ او می آیند و گاه به رویا .گاه حاصل غروب کی ش و یاشب شرجی اهواز و یک شب نیلی ان با حافظ و یا سال های خاکستر و طلای خانه به دوشی اند که شکل دیگر سفر است.و ولایت هم .زیرا در همه حال این نگاه است که تماشا را در ذهن و واقعیت می یابد و با واژه ملغمه می سازد و سفر نیز در چنین ماهیتی موجودیت می یابد اما در همه حال شعر شاعر حتا اگر تنها نام واقعی شهر و دیاری را بر پیشانی داشته باشد یک سفرنامه ی خالی نیست بل سفرنامه یی ست به رویا که نام شعر به خود گرفته است تا به همان درک حضور و شعور و شناخت در حوزه حس ها و عاطفه ها در آید .
نه من غریبه ام 
و نه این سمفونی دو تایی 
اجنبی 
از سری شعر های باغ ملک ،سره نه ،ساعت یک بامداد ، ص ١٥ 
سفر اینه ی راه مسافر است و شعر آینه ی مضاعف که متن را پیش پای شاعر می گسترد و او را با خود می برد 
او در جهانگردی و ایرانگردی هایش با شعر هایی برای یکی شدن و برای  گرم شدن ،بی نوشتن و گفتن ، به دنبال آن غریب گمشده می گردد که شاید سفر به او باز گرداند و متن اینه وا ر را متکا مل کند 
سفر مرا می برد به راهی 
و منتهاش نه پیداست 
در تمام این سال ها 
سال های طولانی 
ص ٤٢
چیزی اما غریبه و اجنبی نمی نماید .قصه ی ساز و کل است و همسایه و عقرب و ارواح سواران بختیاری و جعفر قلی و دیگران که حتا وقتی دور می شوند دور نیستند و زنان و دختران شالیکا ر ساری و مردان بلوچ و تنها سفر و راه است که داستان شان را در دل شا عر اواره زنده می کند .تداعی تاریخ است یا که تصویر آن که زندگی را زنده می دارد و واژه های عا م  و آشنا یا محلی نیز در این میانه بی تقصیر نیست که ان یاد ها و آن خواب آشفته را بیدار می کند .و از مصاحبت سیروس تا نقش سربازهای صفوی می برد یا که از سربازان صفوی تا سیروس که دیگر استعاره ی دور و دراز تاریخی ست ،یا تمام تاریخ .سفر گراوندی سفری تاریخی ست به عرض و طول جغرافیا و بالعکس .و باغ ملک یا رود کارون و سرزمین بختیاری و ان نام های دیگر بیشتر شمالی و مانند آن ها تنها بهانه یی ست 
این وصلت و ولایت و جاده و راه ،همه همان من است ،همه من شاعر است .و برای همین هم می خواهد تنها باشد تا تنها تمام ان را تا بی نهایت برود.نهایت شور شاعری است این رفتن به راه و تنها رفتن تا به شور تمام .
انسان اندیشه ورز در آزادی می زیدو به یک جا و قاب و زاویه و چهارگوش ،محدود نمی شود و انسان آزاد شاعر و شعر او شاید در آواره گی شکل می گیرد.شکلی که هستی را طرح می زند و به ارتعآش می اندازد که نیز تصویری از خاک و زمین همیشه در حرکت و گردش است و همان می شود کهمشام او را مرتعش می دارد و  آدورنو هم توقع دارد که می گوید شعر تنها در مهاجرت انسان شعر می شود 
دور می زنم خیابان را 
از نیمه راه 
بر می گردم بوی کاهگل 
مشام مسافر را 
مرتعش می کند 
ص ص ٨٠ و ٨١
در شعر مسجد سلیمان...فاصله به مفهوم تاریخ در گستره یی تمام آمده است اما باز شکل و شمایلی جغرافیایی داردبا دره ها و کوه ها و قصه های فریبا و خواب های مخدر که رویا را گم می کند ،همان که در اتوبوس آبادان هم گم می شود که تو را می چرخاند و مثل زمین می چرخد  و فضا را پیش چشمان جست و جو گر تو می آورد و د ور و دورتر می کند  
...در شعر اتوبوس آبادان که پیش تر با عنوان اتوبوس در کتاب نخست شا عر ،آمده است بو به حس های شاعر و شعر در می آمیزد .بوی شرجی ،بوی ابر بی بارانی از پی و نام ،...تا آبادان را حکایت کند .در خواب و بیداری ناگریز و اضطراب و حول و گاه زنده-گاه مرده،ص ٦٣
شهرام گراوندی در کتاب شعر اایران مال من است به راه عاشقی می رود تا به فرانگری در واژه و طرح می رسد .این جا هر شعر او زمین نشانه یی زلال ونیز تصویری و استعاره یی 
است که بر کشف راههای تازه در جغرافیای شعر دلالت دارد.سیاه مشق های شهرام در کتاب بربال بلندباد، مجموعه شعر۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵ شاعر اکنون به بلوغ بیانی و روایی رسیه و دوره دیگری را در شعر او نقش می زند این که شاعر قلم به دست به راه می رود و قانع نمی ماند از او جست و گری تشنه و دست یابنده ساخته و هرشعر او را در سفر و نیز در حاضر صیقل زده و پرداخته است...
غروب کیش شرجی 
با کشتی یونانی 
که مثل سگ پیر مرده یی 
افتاده گوشه یی 
با من و یار / دلدار 
که حالا زن مردم است 
ص ٥٩
بر بال بلند باد ،مجموعه شعر ١٣٦٩ تا ١٣٧٥ ،گلپونه ١٣٧٧ نوید شاعری را می دهد که پرسش های ارسطویی را با شعر ش پاسخ میدهد که نیزعاشقانه ی پر تحرک انسان است و  که صراحت و تصویر زبان را می شناسد او آن چه را که در شعر اتوبوس به عنوان چه چیز چشم به راه آمدن توست می پرسد ، با شعر هایش پاسخ می دهد 
انسان به باد 
تکیه نداد 
و عشق به ترنمش 
ادامه می دهد 
ص ١٨،شعر امید 
آنگاه در یک اشاره من و تو عاشقانه ی بادبادک شوخ یله بر بال بلن باد را می سراید که ماجرای رویاهای دور و دراز سال های بی دوبار است .گویی که دارد درآمدی برای عبور و گذار می چند تا زمزمه ی ایران مال منست را سر دهد چه شاعر مسافر قصد سفری دور ودراز به درون و پیرامون دارد  
شاعران مسافر کم نیستند زیرا سفر یک دگرگونی بزرگ فردی و اجتماعی است که آدمی با ذهن و ذات خویش به استقبال آن می شتابد  و حالا به شهرام باید خوشامد گفت 
کتاب را که می خواندم پر پر شد .اندیشیدم شاعر چه پرپری زد در این سفر و چه تقلایی تا تمام تماشایش ر ا این جا در ذهن کتاب و ذات واژه آورد.شوخی نیست . 
دکتر فرامرز سلیمانی 

No comments:

Post a Comment