صمیمیت های غارت شده
زاگرس، تورنتو ٢٠١٢
چقدر سوراخ روی این دیوار است
Creative Image World
تورنتو ٢٠٠٨
گزارش درد است این که شاعر از کلماتش می خواهد اما زندگی تنها گزارش درد نیست .در عصیان های شاعر
بو ی سیب می آید\از گلو ی پیراهنت \گردش \در باغ تنت \وسوسه ام می کند \پشت می کنم به بهشت \ تو را \ به آغوش می کشم ...ص ٥٢
عصیان شاعر عصیان عاشق است و به وسوسه ی سیب پشت به بهشت می کند تا به رقص در اید .در این بهشت است که سبزه بر لحظه ها یله دارد و شاعر هم ... باران تنها یاد آور تیرباران است و جان های جوان که در توفان بر باد شدند در وقتی که حتا وقت مردن نداشتند مثل سعید سلطانپور شاعر که در عروسیش تیرباران می شود و تنها یاد او می ماند در "صمیمیت های غارت شده"و در سوراخ های این دیوار.
در این بهشت است که پس کسی با کلمات شعر هایش بر بوم زندگی خون می پاشد
در سال هجوم \در سال سکوت \به روزگاری که
جهان روی ریل بیداد
به قبرستان های تازه می رسد
گفتیم این ها گزارش درد شاعر است ،و در غربت هم .در خیابان یانگ تورنتو و شهادت ماه بر شحنه و شخم. ماه که و زمین را روشنا می بخشد اما زمین از درد و زخم به خود می پیچدو در خشونت شهر و دلار فریاد رسی نیست .
خرا ش بر گلوی ماه \ برکه می لرزد \ در دست باد...ص ١٠٦
عیدی نعمتی ،زاده ی نوروز ١٣٣٣ آغاجاری خوزستان ایران به شعر و شهر و انسان می اندیشد و در سنگر عشق می نویسد همراه با حس از دست دادن و از دست رفته گی که جای جای شعر شاعر نشسته است و تاریخ را می نویسد
چقدر سوراخ روی این دیوار است
و گوش بر دیوار که می گذ ارم
صدای بال بال زدن پرندگان
صدای انسان می اید
فریاد های تکه تکه شده
چقدر نام روی این دیوار است
و چقدر مثل هم گر گرفته اند نام ها
چقدر چهره روی این دیوار است
چقدر سوراخ روی این دیوار است
...شعر پشت جلد
سوراخ های روی دیوار صدای انسان و نام عزیزان و چهره های از دست رفته است .اصلن همان حس از دست دادن و از دست رفته گی است که بر دیوار هجوم دارد و بر آن نشان گذشته است مثل نشان همان ماهی در تشت خون یا پیرهن خونین بر بند . او سوگوار ایران است که در تاریکی و ظلمت فرو رفته است
عزیزم \ فتیله ی چراغ را \ پایین بکش \بگذار\ قرص ماه \ ایوان خانه را \ روشن کند
از سر همدردی است این همه .کلام مشترک اوست که در میان می گذارد .تن هزار پاره ی اوست در ملتقای شط نور و حضور دوست که حالا دیگر حسرت او را به مراد می کشاند مثل انتشار در موج و ماه در قد کشیدن به تماشای جهان حتا اگر ترانه ی نامرادی پر حسرت را سر دهد
ناز خواب فلق را \ چشم که باز می کنی \ خورشید طلو ع می کند\ و شط نور \از تک تک مژگانت می گذرد \قلبم\هزار پاره می شود ...ص ٨٦
زندگی را نقش می زند شاعر.و این را ما شاهدیم.اما او نیز مشتاقانه در پایان بندی شعر هایش به یادمان می آورد و در این نقطه ی تلاقی است که با او و شعر او و کلمات او دیدار داریم و یکدیگر را می یابیم در دریا ...دریای عشق.
شعر گویای عیدی نعمتی جهانی نابرابر و درد انگیز را در یادها و شهادت ها خلاصه می کند .شاعر شاهد نام ها و قصه های واقعی در گذار زندگی است که در میهن و در غربت جریان داردتا بر کلام او نشانی ما نابگذارد
-بررسی کتاب موج -
No comments:
Post a Comment