Wednesday, October 30, 2013

5/11 POEMS OF ALIREZA PANJEEI




  • Shere Digar
    Shere Digar


    دو شعر از علی رضا پنجه ای
    زندگیِ سگی --------------- به اشک می گویم ایست درست مثل قیافه ی جدی یک پلیس با تابلویی به شکل دایره توی محوطه ای که دورش به اندازه یک دایره قرمز با خطی خشن نوشته شده : ایست مگر می شود از هر خودرویی سریع تر دنده ای سبک تر عقربه ای جلوتر انگار باران بهاری ست دمب اسبی دارد می بارد که و من فقط می توانم توی خودم به آرامی زیر لب زمزمه کنم چه احمقانه است این که حتی برای لحظه ای پنداشت هر قیافه ی جدی یی به محض مواجهه با تو میخکوب مقابلت به ایستد
    از اشک نگو دیگر که انگار کاسه ای دریاچه است بدرقه ی آخرین باری که ترکم گفتی و هنوز باز نگشته ای مسافر خیال های وحشیِ این روزها زندگیِ سگی ام اردی بهشت 89
    پرت پلا های زبان لابد ------------------------ نبودانا زنانی بی قاعده که از همان ها نه بود و نیست من با مهابهارات از پره های دوچرخه به جست و گوی تاج محل پنجره ای که صاحب نداشت و آرارات خسته شد از بس که پی پاس می دوید و شام بود رام هایی که از استفراغ زنازاده گی به حرم سرا رسیدند و منی چون من جانشور فورس ماژور خنده های لات شده زیر کشوی میز اداره جا نمی گذارد پسرک آواز می خواند پدر کیفش از ساز پر است زر می زند به زه و کمان ها که تیر تیر نمی شوند -جان بابا بپر بیا بنز بنز زنب زنب بنز بنز -چه می کنی با این زبان بی زبان دایم کلمه ها را خالی از مغز می کنم چشم ها و آبلیمو و کمی نمک و فلفل با استکانی سگی نگی تگی تا یادم نرفته -شماره ات ؟ صفر نه صد و خدا تومان صد و سیزده قرآن و پانزده شاهی فارسی را از یاد نبرده این مردکه ی عرب عرب صد هم اگر هزار شود پی کاری نمی رود دود می خوریم این زیری ریز می بینمت کمی مَخلَصِ کلام چاکر، غلام sikir آندرست شد ؟ ولم کن بابا عجب سریشکی یه ! 87
  • Shere Digar
    Shere Digar


    از دفتر در دست چاپ : دونده ی از خود

No comments:

Post a Comment