Thursday, March 28, 2013

3/3 موج مهاجرتMahmud Kianush



محمود کیانوش ،شاعر و نویسنده 
زاده ی مشهد ١٣١٣/١٩٣٤
.....ای فصل مهربانی ها // من از راه دراز نیامده ام // لیکن خسته و غبارآلوده ام // من همیشگی را نزیسته ام // لیکن از خاطره و درد همیشگی سرشارم .....
.....ای فصل مهربانی ها 
 من از راه دراز نیامده ام 
 لیکن خسته و غبارآلوده ام 
 من همیشگی را نزیسته ام
  لیکن از خاطره و درد همیشگی سرشارم .....
محمود کیانوش 

    موج مهاجرت William Carlos Williams3/2

    ویلیام کارلوس ویلیامز / مرتضا میرافتابی 
    اه گربه ی سیاه ایرانی 
    *
    اه 
    گربه ی سیاه ایرانی 
    این زندگی ی تو نبود 
    نفرین شده با بچه هایت 
    ما تو را 
    از بقایای آن مزرعه ی قدیمی آمریکایی به این جا آورده ایم 
    تنهای تنها 
    آنجا انبوهی از موش های مزرعه 
    با الف های بلند دشت 
    اما تو به سوی ما بر گشتی 
    اه گربه ی سیاه ایرانی 
    -----
    دکتر ویلیام کارلوس ویلیامز ،پزشک و شاعر و قصه نویس از ١٧ سپتامبر ١٨٨٣ تا ٤مارچ ١٩٦٣ زیست 
    شعر او شعر زندگی ست.زندگی او و زندگی مردم .او هرگز از کار پزشکی دست نکشید 
    شعر اه ای گربه ی ایرانی به ترجمه ی شاعر و قصه نویس و روزنامه نگار ایرانی مقیم لس آنجلس
    ،مرتضا میر آفتابی ست 
    *
    منصور خورشیدی ، بهشهر 

    موج مهاجرت-3/1shamlu

    1
      احمد شاملو  : ترانه های کوچک غربت

    وطن کجاست که آوازِ آشنای تو چنین دور می‌نماید؟
    امید کجاست
    تا خود
    جهان
    به قرار
    بازآید؟

    هان، سنجیده باش
    که نومیدان را معادی مقدر نیست!



    معشوق در ذره‌ذره‌ی جانِ توست
    که باور داشته‌ای،
    و رستاخیز
    در چشم‌اندازِ همیشه‌ی تو
    به کار است.
    در زیجِ جُستجو
    ایستاده‌ی ابدی باش
    تا سفرِ بی‌انجامِ ستارگان بر تو گذر کند،
    که زمین
    از اینگونه حقارت‌بار نمی‌مانْد
    اگر آدمی
    به هنگام
    دیده‌ی حیرت می‌گشود.



    زیستن
    و ولایتِ والای انسان بر خاک را
    نماز بردن؛
    زیستن
    و معجزه کردن؛
    ورنه
    میلادِ تو جز خاطره‌ی دردی بیهوده چیست
    هم از آن دست که مرگت،
    هم از آن دست که عبورِ قطارِ عقیمِ اَسترانِ تو
    از فاصله‌ی کویری میلاد و مرگت؟

    مُعجزه کن مُعجزه کن
    که مُعجزه
    تنها
    دست‌کارِ توست
    اگر دادگر باشی؛
    که در این گُستره
    گُرگانند
    مشتاقِ بردریدنِ بی‌دادگرانه‌ی آن
    که دریدن نمی‌تواند. ــ
    و دادگری
    معجزه‌ی نهایی‌ست.

    و کاش در این جهان
    مردگان را
    روزی ویژه بود،
    تا چون از برابرِ این همه اجساد گذر می‌کنیم
    تنها دستمالی برابرِ بینی نگیریم:
    این پُرآزار
    گندِ جهان نیست
    تعفنِ بی‌داد است.



    و حضورِ گرانبهای ما
    هر یک
    چهره در چهره‌ی جهان
    (این آیینه‌یی که از بودِ خود آگاه نیست
    مگر آن دَم که در او درنگرند) ــ

    تو
    یا من،
    آدمی‌یی
    انسانی
    هر که خواهد گو باش
    تنها
    آگاه از دست‌کارِ عظیمِ نگاهِ خویش ــ
    تا جهان
    از این دست
    بی‌رنگ و غم‌انگیز نماند
    تا جهان
    از این دست
    پلشت و نفرت‌خیز نماند.



    یکی
    از دریچه‌ی ممنوعِ خانه
    بر آن تلِّ خشکِ خاک نظر کن:
    آه، اگر امید می‌داشتی
    آن خُشکسار
    کنون اینگونه
    از باغ و بهار
    بی‌برگ نبود
    و آنجا که سکوت به ماتم نشسته
    مرغی می‌خوانْد.



    نه
    نومیدْمردم را
    معادی مقدّر نیست.
    چاووشیِ‌ امیدانگیزِ توست
    بی‌گمان
    که این قافله را به وطن می‌رساند.

    Sunday, March 17, 2013

    M.K SADIGH'S THE DAMNED CITY

    The Damned City , a new collection of poems by M.K.Sadigh in Farsi,English and french ,with his recent drawing ,is "a literary and dramatic composition of Persian poems metaphorically expressing non partisan channels , to reveal the causes and the hidden motivation of destruction"according to author.
    This will include Persian poems with translations into English and French.
    The Damned City is published by Creative Space Amazon Publisher 2013.
    www.amazone.com
    M.K.Sadigh recent publications include:
    Life before I knew it,Wordclay 2011
    Escape from fire,Wordclay 2012
    Here is a poem of Faramarz Soleimani in 3 languages with painting of Zohreh Khaleghi
     and a note by M.K.Sadigh
    بامدادی با زیبا بانو 
    .
    بامدادی با زیبابانو 
    از در در آمدیم و
    روانه ی بازار و باغ شدیم 
    در چشم انداز آب 
    نقش دو تن را دیدیم 
    که از در در آمدند و 
    همیشه روانه ی بازار و باغ بودند 
    A Morning With Beautiful Lady
    .
    A morning with beautiful lady 
    We came out 
    Strolling to the Bazar anf Garden
    In the perspective of water
    We saw the reflection of two people
    Entering from the door
    Whom always were proceeding
    To Bazar and Garden/
    .
    Un Beau Matin Avec Dame 
    Un beau matin avec dame
    Nous somme sortis
    Ambulant a Bazar et Jardin
    Dans la perspective de l'eau
    Nous avons vu le reflet de deux personnes
    Sortis de la porte
    Qui ont ete toujours de proceder a Bazar et jardin
    نوتی برای فیسبوک فرامرز سلیمانی 
    در چشم انداز رنگ های جادویی 
    نمایشی روان و گویا را دیدم 
    که واژه های شعر را 
    در استعاره  های رنگینی زندگی می بخشید 
    محمد صدیق 
    a comment on Dr.Faramarz Soleimani's Facebook
    Poeme de Faramarz Soleimani
    Avec le tableau du Zohreh Khaleghi
    Dans le Facebook:
    In the perspective of magical colors
    I saw a fluent and expressive presentation 
    The words of poems
    Radiated life through the colorful metaphors/
    Dans la perspective de couleurs magique
    J'ai vu une presentation fluide et expressive
    Les mots de poemes rayonnee vie a travers les
    metaphores colorees
    M.K.Sadigh

    Saturday, March 16, 2013

    MOJ 2 - INDEX


    MOJ MAGAZINE 2-مجله موج،شماره دوم

    مجله موج 
    شماره دوم ،بهار ١٣٩٢ / ٢٠١٣ 
    مجموعه اینترنتی چند زبانه شعر و ادبیات و هنر 
    سر دبیر: فرامرز سلیمانی 
    مدیر اجرایی: زهره خالقی 
    فهرست:
    آغازین .سردبیر 
    شعر *
    آزیتا قهرمان ،ما نا آقایی ،لیلی گلزار ،عفت کیمیایی,نسرین رنجبر ایرانی ،مهتاب کرنشه 
    احمد رضا قایخلو،حسین شرنگ ،نصرت اله مسعودی ،م.روانشید علی زرین ،فرهاد عابدینی ،،سهراب رحیمی 
    ،محمد صدیق ،حسین دانایی ، شهرام گراوندی ،عیدی نعمتی
     ،منصور خورشیدی ، محمد علی شکیبایی , فتح اله شکیبایی  ,  
    قصه *
    سید حسین میرکاظمی 
    مسعود نقره کار   
    بر رسی کتاب موج *
    موج
    کتابخانه موج* 
     مقاله *
    اسماعیل یورد شاهیان 
    طرح و نقش *
    آریو مشایخی ، منصوره اشرافی 
    بخش چند زبانه و ترجمه
    شهر نفرین شده محمد صدیق
    ویژه موج: فروغ فرخزاد و شعر زنان ایران  
    MOJ MAGAZINE
    No.2 , Spring 1392 / 2013
    A multilingual cyber-collection of poetry,literature and art
    Editor-in-Chief:Faramarz Soleimani
    Managing Editor:Zohreh Khaleghi
    www.mojmagazine.com
    email:info@mojmagazine.com
    *Multilingual section:
    M.K Sadigh's The damned city
    Editorial
    *MOJ Special Section
    Forugh Farokhzad and Iranian Women Poetry 
    Works in this issue by:
    Forugh Farokhzad ,M.Keransheh,A.Ghahreman,M.Aghai,L.Golzar,M.Ashrafi,E.Kimiai
    H.danai,S.Rahimi,A.Ghayekhlu,F.Shakibaei,M.A.Shakibaei,M.Khorshidi
    H.Mirkazemi,E.Yurdshahian, S.Geravandi,E.Nemati,M.Noghrekar
    H.Sharang,N.Massoudi,M.Ravanshid,F.Abedini,A.Zarrin.M.K.Sadigh
    A.Mashyekhi,M. Ashrafi 

    Friday, March 8, 2013

    MBR:LORCA IN NEW YORK

    Federico Garcia Lorca's 
    Lament for Ignacio Sanchez Mejias
    Tr.Faramarz Soleimani
    in 3 languages
    Cover and illustrations by Nasser Ovissi
    Rowzan 2000
    فدریکو گارسیا لورکا با ر دیگر به نیویورک می آید تا در جشنواره لورکا شرکت کند 
    در این جشنواره که زیر عنوان فردا بر می گردیم در ماه آوریل توسط کتابخانه ملی نیو یورک بر گز ار می شود 
    مجموعه یی از شعر خوانی، نمایش عروسکی و کنسرت اجرا خواهد شد 
    و همزمان با آن کتاب شاعر در نیو یورک لورکا 
    با ز چاپ و منتشر می گردد 


    MOJ 2 آغازین

    در آغاز کلمه بود 
    و کلمه موج بود 
    کلمه در نظم و نثر خود را افشا می کند و چیزی دیگر برای بیان نمی گذارد 
    اما در شعر است که کلمه در لفافی از رمز و راز پوشیده شده است و دست یازی به او مشکل می نماید
     یا دست کم نیاز به راه هایی گوناگون دارد تا به قله ی آن رسید 
    کلمه اما مقاومت می کند  و چهره ی خود را از غریبه پنهان می دارد 
    تا شعر اتفاق می افتد 
    این اتفاق شعر با رابطه ی انسان و جهان در اینه ی زمان رخ می دهد 
    اما نه تنها به عین و از راه عینیت که تنها قصد نمودن و نشان دادن دارد 
    بل از راه ذهنیت هم که مجرد را از مشخص و محسوس می سازد 
    و یا به آن می افزاید تا شور و راز را با چالش و ستیز در آمیزد 
    تا عشق را به چاشنی ی فریاد بیان کند 
    راه انداختن قطار و هواپیما در نظم تنها برای راه انداختن مضحکه است
     حتا اگر به قصد واهی ی نو کردن شعر باشد 
    اما ارزش و اعتبار کلمه در راز واره گی او رخ می نماید 
    زیرا همین کلمه است که 
    در آغاز بود 
    و کلمه 
    موج بود 
    ف.س.