Monday, January 13, 2014

5/17 ON AGHAZIN

فرامرز شکوری

در پاسخ به آغازین ٥ 

نقل از سایت آبکنار 
014ساده نویسی و پیجیده گرایی لفظی
و معنایی در شعر امروز و مساله مخاطب
”بازگشت به ساده نویسی را پس از نیما بیشتر در شعر فروغ می توان یافت که بر شاعران جوان پس از او اثر گذاشت – ساده انگار با تمام مبالغه و زیاده گویی هایش حتا آن قبا را نیز ندارد و عاریتی ژنده و دروغین است که مخاطب و متن را از شکل راستین آن محروم می سازد” متن بالا از دکتر فرامرز سلیمانی سردبیر مجله اینترنتی موج شماره ۵ است که به مناسبت ویژه نامه بیژن اسدی پور در سایت آبکناری باز تاب یافت . در باره ی نظریه ی فوق چند نکته باید گفت:
۱- پیش از نیما به جز منوچهری دامغانی و خاقانی و صائب بقیه یعنی تمامی شاعران کلاسیک – ساده نویس بودند و درونمایه ی شعر هاشان بسیار ساده و کوتاه بود. پس از نیما، دوباره ساده نویسی میان شاعران رواج پیدا کرد. نیما که خود نخستین و پر نفوذترین شاعر نو پرداز فارسی است. اشعارش ساده و زلال و روشن است و فقط در یک دوره سختی و فشار شعر های سمبلیک و انتقادی سرود که ناگزیر پیچیده تر است. بعد از نیما باز شاعرانی که شعر نو و سپید و به قول فروغ شعر امروز را از او الهام گرفتند – هرگز از واژه های غریب و تصویر سازی های مغلق و دیر یاب استفاده نکردند. شعر شان سبک روح و سبکبال و قابل فهم نخبگان و عام است (ساده اما نه بسیار ساده) این شاعران عبارتند از:
768
نصرت رحمانی، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، فرخ تمیمی، مهدی اخوان ثالث، فریدون مشیری، اسماعیل خویی، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، حمید مصدق، بیژن جلالی، م . آزاد، م. آزر، اسماعیل شاهرودی، منصور اوجی، علی بابا چاهی، کاظم سادات اشکوری، محمد مختاری، شمش لنگرودی، سید علی صالحی و… 
در همان زمان حیات نیما، از میان خیل انبوه ساده نویسان و پیروان و تاثیر پذیرانش، چهار تن بیش از دیگران درخشیدند: فریدون توللی، نادر نادر پور، اخوان ثالث و احمد شاملو؛ و فقط شاملو از نیما جدا شد و شعر سپید بی وزن سرود، ساده و ژرف و سیال و خیال انگیز.
۲– شاعرانی که نام بردم – زبان شان مانوس و نافذ است و ماندگاران شعر فارسی امروزند. درست است که شعر باید در فضایی مبهم و راز آلود بشکفد – و اما افراط به جایی رسیده و شعر از قانون خود خارج شده و این گونه شعرها را به آب های گل آلود تشبیه کرده اند. اما باز شاعرانی داریم که شعر شان، گنگی شعر احمد رضا احمدی و تکلف رویایی را ندارند مانند:
عباس صفاری، قیصر امین پور، سیروس مشفقی، عمران صلاحی، بهاره رضایی، هیوا مسیح، ندا آبکاری، حافظ موسوی، هر مز علی پور، محمد رضا عبدالملکیان، مهدی اخوان لنگرودی، رقیه کاویانی، بتول عزیزپور، محمدعلی شاکری، ناهید کبیری، اکبر اکسیر، گراناز موسوی، پگاه احمدی، ناز نین نظام شهیدی و… پوشیده نماند از میان بعضی شعر ها مثلا شعر دیداری، شعر گفتاری، شعر مفهوم گرا، شعر ساختاری و… یکی هم شعر آسان است که اغلب شعرای ایران و نسل جوان گرایش به آن دارند — شما وقتی سادگی و بی تکلفی کلام سمفونی سپیده دم سید علی صالحی یا ساده نویسی شیر سرخ حمید مصدق را می خوانید از شعر و شاعری بیزار نمی شوید بلکه لذت می برید، یا کتابهای شعر سکوت و روزانه های بیژن جلالی و خیلی های دیگر از جمله خود سهراب سپهری و فروغ فرخزاد و … ساده انگارانی(!) دیگر که البته این ساده انگاران در میان قشر های وسیع مردم – از هر طبقه و هر دست طرفدارانی دارند و شعر های سپید هم سروده اند – ولی نه مثل هوشنگ ایرانی چیزی شبیه اسطقسات میرداماد که نیما شعری دارد با نام میرداماد(فیلسوف هور قلیایی مانند احمد احصایی) وقتی ملک توی قبر از میر داماد می پرسد که رب تو کیست؟ میر داماد اسطقسی بدو داد و ملک نفهمید و بر این واقعه را پیش ذوالمن و آفریننده بخندید و بگفت: “تو به این بنده ی من حرف نزن، او در آن عالم هم، زنده که بود، حرفها زد که نفهمیدم من.”
564
۳- اما گروهی از شاعران دهه هفتاد مو سوم به پست مدرن و آوانگاردی و یا شاعران حجم و موج نو – شعر شان بسیار تعقید و معنا گریز است. این جماعت، هم به مسایل سیاسی و اجتماعی پشت کرده اند و هم نیما را قبول ندارند – باید بگویم امروز حرفی از آنها نیست انگار حافظه ی تاریخ نام آنهارا را در خود نگاه نداشته است. مثل: فیروز ناجی، پرویز اسلامپور، هوشنگ چالنگی، چی کی نی، بهرام اردبیلی، شاهرختاش، علی قلیچ خانی، که همه از چهره های موج نو بودند و امروز هم شاعرانی چون: شاپور بنیاد، محمد رضا اصلانی، احمد محیط، فرامر ز سلیمانی، زهره خالقی، هر مز علی پور، فیروزه میزانی و… در شعرشان رگه های ساده نویسی به ندرت دیده میشود. و این شعر ها نه این که هیچ مخاطبی نداشته باشد و نه مثل شعر های رویایی و الهی. در جایی رویایی گفته است. بیژن الهی در شعر پیامبری است که شناخته نشده است و دوست دیگری پاسخ ایشان را داده است – ”بله ممکن هست که بعضی پیغمبرها فقط سه نفر پیرو داشته باشند” البته جرجیس پیامبری بود که اصلا پیرو نداشت بگذاریم و بگذریم.
۴ — ناگفته نماند حرف تلخ را هم باید بشنویم چرا که بسیاری از شاعران ما، شعر های معنا گریز و دیر یاب و تعقید معنوی و لفظی و…را اصلا شعر نمی دانند به عنوان مثال: از شاملو پرسیدند، موج نو چیست؟ گفت: من که اصلا شعر شان را نمی فهمم — موج  اسمش رویش است. جیزی است که می آید و می گذرد و … یا اخوا ن می گوید: ”هیچ بارانی آنان را شست نتواند” یا هوشنگ ابتهاج در پیر پرنیان اندیش خود می گوید: اینها یعنی – موج نو – پرت و پلا می گویند و اینک – به بندهایی از پیچیدگی های معنایی و لفظی این گونه شعرها توجه کنید:
هی یایا هی یا یا هی یایا یا!!
جوشش سیلاب ها
بیشه خمیازه ها
زدیده پنهان کند
کو بدو ویران شود …. مایاندوو، کومبادوو، کومبادوو، هوها (هو شنگ ایرانی قطعه جیغ بنفش) 
وقتی توییده ای تو مرا یک سر
من را منیدنی هم می ماند
هیچ گاه با تو من بمنم؟ شد؟
وقتی هرها همه هرند و برها همه همه اند در انتهای همگیدن
تن بر هری نشدن دادم تا تو مرا بتویی یکسر
شد؟ شد که من بمنم؟ شد ( رضا براهنی ) –
شنبه سوراخ
یکشنبه سوراخ
دوشنبه سوراخ سوراخ
سه شنبه سوراخ سوراخ سوراخ /
جهار شنبه حرکت سوراخ ها
پنجشنبه سوراخ ها همه روی راه
جمعه همه سوراخ ها در چاه ( یدالله رویایی )
۲۳دی ۱۳۹۲  فرامرز شکوری
FacebookTwitterGoogle+